سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترنم زندگی

هویت زنان وموج سوم فمنیسم

 هویت زنان درموج سوم فمنیسم  

1-زمینه های فکری

می توان گفت درجامعه پساصنعتی ودر شرایط افول تدریجی دولت رفاهی ، با وجودی که زنان درکل با گزینه ها وامکانات جدیدی رو به رو شدهاند و برخی تبعیضات نسبت به آنها ، حداقل در بعضی زمینه ها تعدیلاتی ایجاد شد وحداقل گروههایی از آنها در برخی از حوزه ها کم وبیش قدرت یافتند . اما به شکلی فزاینده در می یابند که منافع و برداشتهای یکپارچه ای ندارند وشکاف هایی که زنان را از هم جدا میکند میتواند قویتر از شکافهایی باشد که آنان را به هم می پیوندد . دگرگونی سیاستهای دولت ، تغییر نظام اقتصادی ودگرگونی فرهنگی برای تمام زنان وحتی برای همه زنانی که خود رافمنیست می نامیدند یک معنا ندارد ومی تواند برای عدهای مفید ومثبت وبرای دیگران منفی ومضر باشد . این به معنای آن است که دیگرنمی توان به سهولت از مقوله ای به نام زن نامبرد وسخن گفت وبرای آن حقوق وتقاضاهایی را مطرح کرد.  ( مشیرزاده ، 1382 )

این تحولات واحساس وجود واهمیت تفاوتها در حوزه عینی حیات اجتماعی همراه با رشد جنبش اجتماعی متکی براین تفاوتها واندیشه های مؤید تفاوتها بوده است .

2- ویژگیها وزمینه های فکری موج سوم

موج سوم فمنیسم بطور عمده تحت تاثیر پسا ساختار گرایی وپسا نوگرایی است . در پسا ساختار گرایی تا حد زیادی آراء میشل فوکو و ژاک دریدا  مطرح می باشد .کتی فرگوسن 1984 با تکیه براندیشه های فوکو درباب سلطه گری پنهان درجریان بهنجار سازی جوامع کنونی به بحث از دیوان سالاری پرداخته است بهنجار سازی اشاره به هنجارهای واحد ویکسانی دارد که با تکیه بر علم وعینیت درجوامع کنونی صورت می پذیرد . فرگوسن با بررسی دیوان سالاری حاکم بر نهادهای اجتماعی ، جریان سازی را درآنها مورد بررسی قرارمیدهد ودرعین حال به نظر وی در اقشار حاشیه ای جامعه چون زنان وسیاه پوستان که تحت استیلای این جریان بوده اند ، قابلیت شورش علیه جریان حاکم وجود دارد .

مفهوم کلیدی ساختارزدایی ژاک دریدا تاثیر قابل توجهی براندیشه های فمنیستی این دوره داشت دریدا در انتقاد به ژاک لاکان از طرفداران روانکاوی نو فرویدی فرانسه ، وی را متهم به داشتن نره منطق محوری phallogocentrism  میکند . این واژه از ترکیب دو واژه نره محوری phallocentrism  ومنطق محوری logocentrism  میباشد . واژه نخست به دیدگاه فروید اشاره دارد که درآن اندام تناسلی مذکر یا احساس فقدان آن دردختران تعیین کننده شخصیت تلقی شده است . واژه دوم ناظر بر جایگاه خرد دروجود آدمی است که در سنت فلسفی غرب ریشه دوانده ، میباشد . دریدا معتقد است که دو دیدگاه با هم تلفیق شده وفمنیسم در برابر چنین ائتلافی می ایستد . درمقابل پیشنهاد وی آن است که فمنیسم نیز باید با دیدگاه ساختارزدایی دریدا ائتلاف یابد ودربرابر آن دشمنان مشترک بایستد .

ویژگی مهم موج سوم فمنسیم تاکید برتفاوتهاست .مسئله تفاوت ، هم از سوی گروههای مختلفی از زنان منجمله رنگین پوست ها وزنان امریکای لاتین وهمسازی پساتجددگرایان که بر ارائه 1- تصویری جوهری لایتغیر ویکپارچه از زن 2- تبین ها ی فراگیر وفارغ از زمینه های زمانی ومکانی در مورد پدرسالاری 3- راهبرد هایی عام وجهان شمول خط بطلان می کشند واز نگاه آنان هر اقدامی برای ارائه نظریه فمنیستی واحد محکوم به شکست است وبه تعداد گروه ها واصناف بلکه به ازای هر فرد یک پروژه فمنیستی وجود دارد . ( باقری ، 1382 ) 

در این موج فمنیستمها بخش اعظم از مبارزات خود را به درون آکادمی بردند ودر این حوزه با نقد گفتارهای پدرسالارانه ومردمدارانه وشالوده شکنی آنها ، قطعیت وتقدس گفتار مزبور را نابود میکنند درعین حال با ارائه نظریه های بدیل میکوشند به یک گفتار متقابل شکل دهند .

3-چالشهای هویت زنان در موج سوم

 پارادیم حاکم براین دوره تلفیقی از دو جریان فکری پارادیم شالوده شکن مفعولی وفاعلی میباشد ومعتقدند گاه ابژه تحت سلطه قرار گرفته وقدرت برآن اعمال میشود وگاه در شرایطی دارای قدرت میباشد نظریه های فمنیستی این پارادی (هم ساخت گرا) زمینه وسیعی از دانش و معرفت را به خود اختصاص داده است . در اینکه مفاهیم سنتی از قبیل مذکر ومونث بودن ، مقولات اجتماعی هستند که جامعه آنها را ساخته وپرداخته میکنند مانند شالوده شکن فاعلی ، اتفاق نظر دارند وبا آن موافق هستند .

طرفداران پارادیم هم ساخت گرا معتقدند که رابطه نابرابر از نقطه نظر قدرت در بین دو جنس حکفرماست . وبا اتکا به مفهوم جنسیت واجتماعی شدن هر دو جنس از طریق زبان ، سلایق ، نمادها ، رویاها و ارزش هاست که در جامعه زنها تبدیل به زن ومردها تبدیل به مرد میشوند . همچنین این پارادیم بر تفاوت جسمی هر دو جنس اصرار دارد ومعتقد است بر اساس این تفاوتها های جنسی است که زنان ومردان جایگاه خاص خود را پیدا میکنند وبه تفکر ماهیت گرایی فمنیستی دست میزند . جسمیت همراه با مفاهیم ، تجربه اساسی نظریه فمنیستی این پارادیم را به وجود می آورد . به عبارت دیگر جنسیت وتفاوتهای جنسی دو عاملی هستند که در این پارادیم تعمیم داده میشوند .

برخلاف هواداران نظریه پارادیم شالوده شکن مفعولی که در جستجوی تشریح وتحلیل تعرض وحاشیهای بودن وعدم دسترسی به قدرت است ، هواداران نظریه پارادیم هم ساخت گرا در نظریه های فمنیستی در صدد جای انداختن وبنای ساختار وهنجارهایی است که زنان را توانمند کند . 

فمنیستها پارادیم هم ساخت گرا معتقدند که تحقیقات فمنیستی میتواند از دو دیدگاه صورت گیرد که ابن دیدگاهها عبارتنداز دیدگاه کور جنسی ودیدگاه جنسیتی براساس تجربه زنانه که این نظریه اخیر توان جوابگویی به خیلی از مسائل را دارا می باشد .

در این پارادیم فقط مفاهیم ، ابزار وروش ها توسط زنها به وجود آمده اند که همه اینها نشانگر ظرفیت خلاق زنان در زمینه های زیبایی شناسی ، اخلاق ومعرفت شناسی است .

از آنجایی که در دیدگاه جدید ، مفاهیم بر اساس تجارب زنان مد نظر است دیدگاه کور جنسی کمتر مورد استفاده قرار میگیرد . اکنون نظریه های جدید نظریه های فمنیستی 10 سال قبل را مورد انتقاد شدید قرار می دهند . در این نظریه جدید ایده تجربه است که می تواند باعث وبانی تعالی نظریه های فمنیستی شود ، چون عملا زندگی روزمره اجتماعی براساس روابط نابرابر قدرت بین دو جنس وجود دارد . ( مشیرزاده ، 1383 )