سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ترنم زندگی

مولانا تو بگو

بشنو این نی چون شکایت می‌کند   

 

از جداییها حکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند

 

در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق

 

تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

 

باز جوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم

 

جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم

هرکسی از ظن خود شد یار من

 

از درون من نجست اسرار من

سر من از ناله‌ی من دور نیست

 

لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست

 

لیک کس را دید جان دستور نیست

آتشست این بانگ نای و نیست باد

 

هر که این آتش ندارد نیست باد

آتش عشقست کاندر نی فتاد

 

جوشش عشقست کاندر می فتاد

نی حریف هرکه از یاری برید

 

پرده‌هااش پرده‌های ما درید

همچو نی زهری و تریاقی کی دید

 

همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید

نی حدیث راه پر خون می‌کند

 

قصه‌های عشق مجنون می‌کند

محرم این هوش جز بیهوش نیست

 

مر زبان را مشتری جز گوش نیست

در غم ما روزها بیگاه شد

 

روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت گو رو باک نیست

 

تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست

هر که جز ماهی ز آبش سیر شد

 

هرکه بی روزیست روزش دیر شد

در نیابد حال پخته هیچ خام

 

پس سخن کوتاه باید والسلام

بند بگسل باش آزاد ای پسر

 

چند باشی بند سیم و بند زر

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای

 

چند گنجد قسمت یک روزه‌ای


اول دفتر

اول نوشتار خود را با نام خداوند همیشه جاوید وزنده آغاز می کنم . اوکه در همه حال ودر همه زمان یادش حیات بخش جانهاست . خدمت همه دوستداران حیات وامید سلام عرض میکنم وامیدوارم که در همه احوال از زندگانی خود راضی وخشنود باشند .

 جریانات زندگی گاه انسان را به جاهایی می رساند که دوست دارد بگوید آنچه را که باید گفت وباید شنید وآنچه را که نباید گفت ونباید شنید وآنچه را نباید گفت وباید شنید و آنچه را نباید گفت ونباید شنید . از اینکه فرصتی پیش آمد تا در فضای الکترونکی حضور یابم و بادوستان مراوده ای فکری ونظری داشته باشم وبگویم وبشنوم بسیار شاد وخرسند وشاکر خداوند منان هستم . دوستان عزیز این اولین حضور من در فضای الکترونیکی است به یاد اولین روز و اولین نوشتار وحضور خود بیفتید و آنگاه نگاهی دوباره داشته باشید وسخنی تازه بگویید .  

 

تقدیم به شما نخستین بازدیدکننده